کد مطلب:8466 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:467

آموزه هاي زندگاني حضرت زهرا(س) (04)
مقاله
تـاكنـون دانستيـم باورهاي پـاك و آسمان زاد مـا چـون بـا شناخت الگـوهاي شايسته همراه شـود, ارمغانهايـي ارزشمند همانند رويـش رشد و انديشه, نوانديشي و كمال جـويي به همراه خـواهد داشت و در پـي آن تمامـي ديـن باوران بسان نيروهايي تازه نفـس و هـوشمند در سنگـرهاي ناپيـداي دفاع از ارزشهاي الهي, هماره آماده و بيـدار خـواهنـد بـود تـا از راهزنـي فكـري, فـرهنگـي استكبـار و غارت انـدوخته هـاي معنـوي خـداجـويـان جلـوگيـري كنند.



در آينه نگـاه رهبـر فـرزانه انقلاب, حضـرت آيت الله خــــامنه اي نگريستيـم و شيـوه دشمـن را حمله به عقبه جامعه اسلامـي به طـور آرام, مخفيانه و با هجـوم باورهاي تازه براي تهي ساختـن نسل نو از ارزشهاي دينـي و اصـول انقلابـي دانستيـم كه با دامـن زدن به شهوات و بـي بنـد و بـاريهاي اجتمـاعي و منزوي سـاختــن اسلام از صحنه هـاي سيـاسـي,اجتمـاعي دنيـا انجـام مـي پذيـرد.



آن بـاور و ايـن نگاه, ما را بـر آن داشت به عالـي تـريـن صحيفه سعادت, قرآن, رو كنيم و چگونگي موفقيت ايـن شيوه را جويا شويم.



در قـرآن, دعوت به ((اسـوه حسنه)) را يافتيـم كه نخستيـن آنان, سخنگوي وحـي خداوندي, رسـول اكرم(ص) است. الگـويـي كه پروردگار بزرگ, خـود, بـراي درسآمـوزي تمام عصـرها و نسلها به معرفـي آن پرداخت و فرمود:



لقد كان لكـم في رسول الله اسوه حسنه همانا براي شما در[ اقتدا و پيـروي] رسـول خـدا سـرمشقـي نيكوست.



سپـس بانويي بزرگ را كه ((فضايل او هـم تراز صفات بي نهايت رسـول اكرم(ص)))(1) بـوده و ((افتخار خاندان وحـي))(2) شمرده شده است و او فاطمه زهرا(ع) است. اسـوه حسنه اي كه فرزنـد عزيز او, امام خميني در سخـن عصمتآساي خـود, او را تمام ((حقيقت انسان))(3) و ((تمـام نسخه انسـانيت))(4) دانست و فـرمـود:



[))حضرت فاطمه زهرا(س]( زني بود كه اگر مرد بود نبـي بـود, زني بود كه اگر مرد بود به جاي رسول الله بود)).(5) ... و بديـن سان به ((سـرچشمه حيـات)) و ((زلال زنـدگـي)) دست يـافتيـم. نخستيـن جرعه اي كه از كـوثر صفات آن پاك بانوي هستـي نـوشيـديـم, ((صفات فاطمه(س) و شـوهر عزيزش اميرمـومنان(ع))) در زندگانـي مشترك آن دو بـود كه تاكنـون به هشت ويژگي درسآمـوز براي تمامي همسران ـ بـويژه جـوانـان شيفته و ژرف انـديـش ـ پـرداختيـم.



بصيرت و بينـش نسبت به زندگـي, شناخت همسر و ابعاد روحـي رواني او, همدلي و همراهي با همسر در صحنه هاي گوناگـون زندگي, احترام به شخصيت همسـر, آراستگـي ظاهري و استفاده از عطـر و آرايـش در زندگي, ساده زيستـي, ايثار و مهرورزي, بيداري و پايداري (اخلاص و شكيبـايـي) در زنـدگـي, عناويـن بحثهاي گذشته بـود, اينك ادامه گفتارمان را پي مي گيريم:



9ـ خوشرويي و خوش اخلاقي



دفتر زندگي هر يك از ما برگه هايي گوناگـون از صفاتـي متفاوت با خـود دارد. برخي از ايـن صفات با آثار زشت و زيباي آن, تنها در درون آدمـي نهفته است و دامنگير ديگران نخـواهد شد; همانند ريا و اخلاص. پاره اي ديگر افزون بـر تإثير شخصـي, آثاري خانـوادگـي داشته, همسر, فرزندان و اطرافيان را در پرتـو خـود قرار مي دهد; مثل آنكه زن و يا شوهر هميشه با لباسي فرسـوده, قيافه اي ژوليده و چهره اي چـروكيـده از خشـم و خشـونت با ديگران به سر بـرنـد و افزون بر جهنـم سيار دروني, بـوستان زندگي را آتشكده اي سـوزنده بـراي اطـرافيان سازنـد. به گـونه اي كه بـا ورود آنان به خانه, تمامي افـراد, اعلام عزاي عمومـي نمـوده و با خـروجشان از منزل, زنگ راحت زده شـده و همه به شادي و شادمانـي پردازند. اما چـون ايـن گونه افراد در جامعه ظاهر مي شوند و يا به ميهماني مي روند, لباسي شيك و زيبا به تـن كرده, چهره اي شاد و متبسـم پيدا نموده و براي اظهار شخصيتي برتر, به نمايـش خـوشبختي با واژه هايي خاص و نشست و بـرخاستهايـي تآترگـونه مـي پردازنـد!! دسته اي ديگر از صفات, افقـي فراتر از خـود و خانـواده داشته, به جامعه اي كه در آن زندگـي مي كنيـم نيز سرايت مـي كنـد به گـونه اي كه بسان سكه اي سـرنـوشت سـاز بيـش از دو رو نـدارد; يـا آدمـي را به اوج عزت و ارزشمندي مي رساند و يا آنكه به حضيض ذلت و سرافكنـدگـي مـي برد.



همـاننـد خـوشـرويـي و خـوش اخلاقـي, يا تـرشـرويـي و بـداخلاقـي.



همسـرانـي كه به دور از دوربيـن نگاه ديگـران و بيزار از زنجير تكلفات و قيد و بندهاي شخصيت نما با هـم زندگي مي كنند, بـي اعتنا به امـواج احساسـات افـراد و يا زنـدگـي اطـرافيان, بـا چهره اي گشاده, لبانـي متبسـم, اخلاقي خـوش و قلبـي پرمهر به رشد حقيقـي خويش و رويش نـونهالان خـود مشغولند, بيـش از ديگران شهد شيريـن خوشبختي در كام خـود دارند و احساس آرامـش روحي و آسايـش رواني افزونتري مـي نماينـد; گرچه سنگلاخهاي فقر و ناهمـواريهاي ناداري هميشه مقابل ديـدگانشان بـاشـد. و ديـري نمـي گذرد كه بسياري از زرداران و زيـورانـدوزان, در حسرت لحظه اي از راحتـي روح و روان اينان به سـر مـي بـرنـد و افزون بـر آثار نيك اخـروي به بـركات سعادت بخـش دنيـوي ايـن صفت اشـاره مـي كنند.



زهراي بتـول(ع), بانـويـي بزرگ و اسـوه اي حسنه است كه علاوه بـر صفات فردي, از خوشرويـي, خـوش اخلاقـي و شيـوه هاي شايسته پـدر در زندگي, بهره هاي فراوان برده بـود. او رسـول خدا(ص) را مي ديد كه چـون از چيزي خـوشـش مـيآمد, چهره مباركـش مانند قرص ماه روشـن مي شد. با تبسمي بر لب ـ به زيبايي غنچه ـ سخنان خـود را كوتاه, جامع و با پيوستگي بيان مي نمـود به گـونه اي كه شنونده آن را به خـوبـي به حـافظه سپـرده و كامل فـرا مـي گـرفت. گفته دلنشيـن و آمـوزنده پـدر خود را هماره در ياد داشت كه روزي به اصحاب خـود فرمـود: آيا به شما خبر ندهـم كه كـدامتان به مـن شباهت بيشتري داريد؟ و آنان يكصدا گفتند:



بلـي يا رسـول الله. و پيامبـر(ص) فرمـود: كسـي كه خلقـش نيك تر, بـرخـوردش بـا مـردم ملايـم تـر و بيـش از همه به بـرادران دينـي مهربان تـر بـاشـد ... فـاطمه(ع) هميشه هنگام زيارت پـدر, او را خـوشرو مي ديد بدون آنكه بخندد; و اندوهگيـن مـي ديد, بـدون آنكه چهره اش در هـم كشيده باشد; دل نازك, مهربان و متواضع. به گونه اي كه بيـن اصحـاب خـود, به طـور مسـاوي به همگـان چشـم مـي دوخت و يكنواخت به آنان مي نگريست. هر كـس موفق به درك حضـور رسـول الله مـي شـد مـي گفت: مـاننـد آن جناب, احـدي را ـ نه قبل و نه بعد ـ نديده ام.



به اطرافيان خود مـي فرمـود: مزاح, از خـوش اخلاقـي است, همانا با شـوخـي مـي تـواني برادر دينـي ات را مسرور و شاد نمايي و گاه آن حضرت, خود نيز شـوخي مي كرد تا افراد را خـوشحال سازد. روزي مرد عربـي نزد رسـول الله(ص) آمـد و براي حضرت, هديه آورد و همان جا گفت: پـول هـديه مرا مرحمت كـن. پيامبـر خنديـدنـد و پـس از آن ماجرا, هرگاه غمگيـن بـودند مي فرمـودند: آن اعرابـي كجاست, كاش ميآمد.



فـاطمه(ع) خـود از پـدر شنيـد كه فـرمـود:



جبرئيل از جانب پروردگارم بر مـن نازل شـده گفت: ((اي محمد! بر تـو باد كه ((حسـن خلق)) را با خود همراه سازي زيرا بدخلقي, خير دنيا و آخـرت را از بيـن مـي بـرد. ))(6) از ايـن رو فاطمه(س) در زندگي زناشـويي خـود با همسر بزرگوارش علي(ع) با چهره اي گشاده, رويي خوش, لباني متبسـم و همراه با مزاح و شوخي(7) روبه رو مي شد تا بـديـن طـريق, غبار غم و اندوه از آينه وجـود شـوهر دلبنـدش بزدايد و محيط خانه و خانـواده را با طراوت و نشاط و به دور از يكنواختي و خستگي سازد. برخوردهاي محبتآميز و معاشرتهاي شيريـن او بـا افـراد, سبب جذب آنـان در بـرخـورد نخست مـي شـد و نـوعي دلـدادگـي و محبت نسبت به زهراي مرضيه(ع) پـديد مـيآمد. ام سلمه همسر رسول خدا(ص) مي گويد:



پـس از ازدواج با رسول الله(ص) مـن عهده دار امور دخترش فاطمه(س) شدم اما به خـدا سـوگند, او در آداب اجتماعي شيـوه هاي اخلاقـي و آگاهيهاي زندگاني, برتر از مـن به همه مسايل بـود.(8) روزي زني نزد زهـرا(س) آمـد و گفت: مادر پيـري دارم كه در مسـايل نمـاز, پـرسشهايـي دارد و مرا فـرستاده تا مسايل شـرعي نماز را از شما بپرسـم. حضرت فرمـود: بپرس. و آن زن, مسايل فراواني مطرح كرد و يك يك پاسخ شنيد. هميـن كه پـرسشهاي او به ده عدد رسيـد, خجالت كشيـد و آثـار شـرم و حيـا در چهره اش نمـايـان شد و گفت:



اي دختر رسـول خـدا! بيـش از ايـن نبايد شما را به زحمت اندازم.



فاطمه(ع) با رويي گشاده و اخلاقـي شايسته فرمـود: باز هـم بيا و آنچه سـوال داري بپرس, آيا اگر كسي را اجير كنند كه بار سنگيني را به بـالاي بـام ببـرد و در مقـابل يكصـد هزار دينــار طلا مزد بگيـرد, چنيـن كـاري بـر او دشوار است؟



زن جـواب داد: نه. هرگز! چه كسي در مقابل ايـن مبلغ گزاف احساس خستگي مي كند؟! آنگاه حضرت فرمود: ((مـن هر مسإله اي را كه پاسخ مـي دهـم, بيـش از فاصله بين زميـن و عرش, گـوهـر و لولـو پاداش مـي گيرم. پس سزاوار است كه بر مـن سنگيـن نيايد.)) سپـس حديثـي چشمگير از پدر خود, رسول الله(ص) در باره ارزش والاي علم و عالـم بيان نمـود, به گـونه اي كه آن زن با شادماني و خرسندي فراوانـي بـا دخت رسـول خـدا(ص) خـداحـافظي كرد.(9).



تإثير معجزهآساي خوشرويي و خـوش اخلاقي براي تمامي مردان و زنان ـ بـويژه جـوانان ـ در سخـن گـرانسنگ فاطمه زهـرا(ع) به خـوبـي نمايان است كه فرمود: بشر في وجه المـومـن يوجب لصاحبه الجنه و بشر فـي وجه المعاند المعادي, يقي صاحبه عذاب النار.(10) پاداش خوشرويي در برابر مومن, بهشت است و خـوشرويي با دشمـن انسانهاي ستيزه جـو, انسـان را از عذاب آتـش بـاز مي دارد.



باور ايـن حقيقت والا از عمق دل و جان, فاطمه(ع) را به شـوخي با علـي(ع) وامـي داشت, همـاننـد روزي كه آن حضـرت, حسيـن(ع) را در خردسالـي بر روي دستان خـود نـوازش مي داد و مي فرمـود: انت شبيه بابي, لست شبيها بعلي.(11) حسيـن جان! تـو به پدرم شباهت داري و به پدرت علي شبيه نيستي. و امام(ع) با سخنان همسر عزيزش, نسيـم شـادي و شـادمـانـي بـر چهره اش مـي نشست و تبسـم مـي نمـود.



10ـ شيفتگـي عبـادت; دلـدادگـي اطاعت





*



آيـه قــرآن كه گل دفتر است نــور نــداريم چنـين قاهره عــرش خدا رقــعه منشــوراو نور علي نور علي نور او(12)

*



معـرفت فـاطــمه و كوثر است عالــمه و طيــبه و طــاهره نور علي نور علي نور او(12) نور علي نور علي نور او(12)



آرامـش جان و سبكبالي خاطر, نعمتي است كه با حضـور دايمي ما در محضر پروردگار مهربان به دست ميآيد و با دل مشغولي, آشفتگـي روح و اضطراب روان از آشيانه دل پرواز مي كند. بسياري از ما پيـش از ورود تـإثيـرگذار در اجتماع از چنيـن ارمغان آسمـانـي ـ يعنـي شيفتگـي راز و نياز با خـداونـد بزرگ و لذت از مناجات بـا او ـ بهره ها داريـم اما جلـوه هاي گوناگـون زندگـي همانند شغل, خانه, همسر, فرزنـد, دارايـي و ... از ما دلبـري كرده, بسان تـوفانـي پـرخروش, ذره ذره آن مهر و محبت را از بلـور قلبمان مـي ربايـد.



خـوشحال و خـرسند, انسانهاي بلندهمت و والاگـوهـري هستنـد كه از ورود نامحرمان و رهزنان به حـرم دل جلـوگيري كـرده, قفل محبت و وابستگي به جلوه هاي زندگي نمي زنند و تمامي ابزار و لـوازم رفاه را در خدمت خود مـي خواهند و خـويـش را خدمتگزار هيچ يك از آنها نمـي كنند. هماننـد دخت رسـول الله(ص) كه ((بتـول)) يعنـي از همه بـريـده و به خـدا دل بسته(13) بـود و نام ((زهرا)) داشت, زيرا هنگام عبادت, فـروغ نـورش بـراي ساكنان آسمان مـي درخشيـد, همان گـونه كه نـور ستارگان آسمان براي زمينيان درخشندگـي دارد.(14) آنگاه كه دختري بـود در خانه پدر و فرشته وحي بر رسول الله نازل شده بـود تا خـواسته هاي فاطمه را اجابت كند, چـون پيامبر, پيام خداوند را فرمـود: حضرت در جـواب پدر گفت: ((مرا حاجتي جز ايـن نيست كه پيـوسته ناظر جمال زيبا و والاي خـداوند باشـم.))(15) و چـون رسـول اكرم(ص) دعايي به دخت عزيز خـود ميآمـوزد, آن بانوي والاگوهر مي فرمايد:



((ايـن دعا از دنيـا و آنچه در آن است در نزد مـن محبـوب تــــر است)).(16) ايـن دلـدادگـي و عشق چشمگيـر به يـاد و منـاجـــات پروردگار, چنان تإثيري در وجود او گذارده بـود كه در نمازش از ترس خدا نفس نفس مي زد ـ و گريه در گلويـش مي شكست ـ(17) برخي از افراد چنيـن باور داشتند كه ((در ميان امت اسلام, كسي خداپرست تر از فاطمه نبـود. او آنقـدر در نماز مـي ايستاد كه قـدمهايـش ورم مـي كرد.))(18) آيا به راستـي الگـويـي برتـر از فاطمه(س) بـراي تمامي زنان, مردان و همسران مي تـوان يافت؟ اسـوه حسنه اي كه عشق و ارادت به دادار يكتـا و پـروردگار بزرگ را در متـن دل و جـان خـود حفظ مي نمـود و محبت همسر و فرزندان و جلـوه هاي ديگر زندگي را در مسير آن عشق قرار مي داد.



انـس فاطمه(س) با قرآن و طـراوت روح وي با كلام وحـي به گـونه اي بـود كه چـون سلمان از سـوي رسـول خـدا(ص) بـراي كاري به خـانه زهـرا(ع) روانه شـد, به در خانه آن بانـو كه رسيـد صـداي او را شنيـد كه مشغول تلاوت قـرآن است(19) و روزي ديگـر كه وارد خـانه حضرت مـي شـود, فاطمه را در حال كار در منزل و آسياي جـو, مشغول خواندن قرآن مي بيند. (20) آري, ايـن انـس مقدس چنان تإثيري در خانه و اهل خانه داشت كه فضه, خـادمه او, تـا بيست سال به غيـر از قرآن لب نگشـود و تمامـي پاسخهاي خـود را با آيات قرآن بيان مـي كرد(21) و از آثار ايـن انـس, آن است كه فاطمه(ع) در صحـراي محشـر هـم قرآن زمزمه مـي كنـد(22) و هنگام ورود به بهشت نيز با تلاوت آيات الهي وارد مي شـود,(23) همان گونه كه به همسرش علي(ع) وصيت مي كند كه براي مـن در نخستيـن شب مرگم و بر سر تربتم زياد قرآن بخـوان.(24) از آن هنگام كه سخـن روح بخـش پـدر را شنيد كه غروب جمعه, زماني است كه هر كـس آن را مراقبت كند و در آن لحظه دعا نمايد, دعايـش مستجاب خـواهد شد, به خدمتگزارش مي فرمود: بر فراز بلنـدي برو و هرگاه ديدي نيمه خـورشيد غروب كرده, مرا خبر كـن تا دعا كنـم(25) و دعاي او پيـش از آنكه براي خـود, همسر و فرزندان باشـد بـراي اطـرافيان, همسايگان و تمامـي دردمنـدان و آرزومندان بـود. (26) همان گونه كه در روز قيامت از سوي خداوند ندا مي رسد: ((اي فاطمه! از من هر چه مي خواهي درخواست كـن تا به تـو عطا كنـم و تـو را خـرسند نمايـم)) و حضـرت عرض مـي كنـد: . ((الهي انت المني و فـوق المني, اسإلك ان لا تعذب محبي و محبـي عترتي بالنار)) (27) خداوندا! تو اميد مـن, بلكه بالاتر از اميد من هستي; از تو مي خواهم دوستان مـن و دوستان خاندان مرا به آتش دوزخ عذاب نكني.



روزي اميرمومنان(ع) به همسر خـود فاطمه گفت: نزد رسول الله برود و از پيـامبـر خـادمـي بخـواهـد. او نيز رفت و ضمـن نشـان دادن پينه هاي دستـش عرض كـرد: ((آسياب كـردن, مـرا به زحمت انـداخته است)), آنگـاه درخـواست خـادمـي كرد.



پيامبـر(ص) در پـاسخ فـرمـود: آيا نمـي خـواهـي ـ به جاي خادم ـ هديه اي به تـو دهـم كه از همه دنيا ارزشمندتر باشد؟ هنگامـي كه براي خـواب آماده شدي, سي و چهار بار ((الله اكبر)) و سـي و سه بار ((الحمد لله)) و سي و سه بار ((سبحان الله)) بگـو. (28) از آن روز ايـن ذكـر, آشناي هميشه بـر لبان زهـرا(ع) شـد و به نام ((تسبيحـات حضـرت زهـرا(ع))) شهرت يافت.



تإثير اكسيـرگـونه ايـن ذكـر, بـدان حـد است كه امام باقـر(ع) فـرمـود: خـداونـد در حمـد و ستـايـش, به چيزي بـرتـر از تسبيح فاطمه(ع) عبادت نشـده است و امام صادق(ع) آن را بـرتـر از هزار ركعت نماز مستحبـي شمرده است.(29) برخـي از ديـن باوران و افراد مذهبـي كه در ابعاد عبادي كـوشا و شكيبـا هستنـد, در ((عرصه هاي اطاعت)), دچار ضعف و گاه دگرگـوني مي شـوند. ايـن حقيقت بدان حد شهرت يافته كه ضرب المثلي عبرتآموز گشته كه بعضي چـون سخـن مرجع خود را كه با سليقه و خواست دروني خـود نسبت به عزاداري, مخالف است روبه رو شـده انـد به آن مرجع پيشنهاد تقليد يك روزه از خـود در افكـار, آداب و رسـوم غلط داده انـد!! و ايـن واقعيتـي تلخ و ناگوار است كه در مراسـم گوناگـونـي كه احساسات بر فكر و فرهنگ آدمي حكمفرما مي شـود, هواها و هوسهاي خـود را برتري مي بخشيـم و با تـوجيهاتي شيطاني در پي گشـودن راهي هستيـم همانند آنكه: يك شب است, سالها آرزو داشته ام, مگر مـي شود رسـومات تـرك شـود؟ در حالـي كه چنيـن معبـرهاي دشـوار و حساس, صحنه هاي امتحـان ما در برگزيدن خواسته دل در برابر خـواسته خدا و انتخاب هوسها به جاي وظيفه و رسالت خواهد بود.



و فاطمه زهرا(ع) كه تمامـي ما در صدد پيروي و الگـوپذيري از آن حضرت در تمامي ايـن صحنه ها هستيـم, تنها به يك چيز توجه داشت و آن ((انجام وظيفه)) بود و بـس. در كنار پدر, هماره خشنودي رسول خـدا را بر خواست خـود مقدم مـي داشت و از هر آنچه در اختيار او بـود مي گذشت و مي فرمـود: ((سـوگند به خدا, پيامبر را بر خـواست خـود و ديگـران مقـدم مـي دارم.))(30) و در كنار همسـر, به تمام وظايف همسري خـود عمل مي كرد: هيچ گاه علي(ع) را آزرده خاطر نكرد و هرگز سخـن خود را بر گفته او برتر ندانست. همواره همسري مطيع و گـوش به فرمان بـود, گرچه خواست و ميل خـود, چيزي ديگر باشد. (31) روزي كه عمر و ابوبكر براي ديدار فاطمه(س) با علي(ع) سخـن گفتند, ذره اي علاقه در وجـود او نبـود اما چون همسرش اظهار علاقه نمود, فرمود: ((علي جان! خانه, خانه تو است و مـن كنيز و گوش به فـرمان تـو)).(32) گاه كه شـوهر عزيزش از علت آگاه نكردن فاطمه نسبت به نبـود غذا در منزل پرسـش مي كرد مـي گفت: مـن از خدا شرم دارم, چيزي را كه قدرتـش را نداري بر تـو تحميل كنـم.(33) و در آن روز سياه, روز شكستـن استخـوانهاي سينه و روز تـازيـانه بـر بازوان حضرت, چـون همسر خـود را با چنان وضع دلخراشي ديد كه به سوي مسجد مي برند, آنان را تهديد به نفريـن نمود و فرمود: ((رها كنيد پسرعمويـم را, قسـم به خدايي كه محمد را به حق فرستاد اگر دست از وي برنداريد, سر خـود را برهنه كرده و پيراهـن رسـول خدا را برافكنده و در برابر خدا فرياد برخـواهـم آورد و همه شما را نفرين مي كنـم.)) و در حالي كه دست حسـن(ع) و حسيـن(ع) را گرفت, به طـرف قبـر رسـول الله(ص) روانه شد.



در ايـن هنگام علـي(ع) كه از ماجـراي پـس از نفـريـن همسـرش كه نابودي تمامـي افـراد بـود, خبـر داشت, سلمان را به سـوي فاطمه فـرستـاد تـا او را منصـرف سـازد و او پـس از شنيـدن پيـــــام اميرالمومنيـن(ع), تمامي امواج احساس خود را به اقيانوس بيكران عشق به ولايت, روانه سـاخت و بـا لحنـي از سـر اطـاعت عرض كـرد: ((علـي جان! جانـم فـدايت و سپر بلايت. اي اباالحسـن, همـواره با تـوام چه در خـوشيها و چه در سختيها ... به خانه باز مـي گـردم, مي روم و صبر مي كنـم, سخـن آن بزرگوار را مي پذيرم و از او اطاعت مي كنم.))(34)



ـ هنرمندي و هنرآفريني در زندگي





*



كيست نور چشم احمد؟ فاطمه هر كجا سبزست نام فاطمه ست آب كوثر چيست؟ اشك فاطمه ناز آن اشكي كه زهرا باورست واي بر چشمي كه بي زهرا ترست(35)

*



كيست تإنيث محمد؟ فاطمه اين سيادت از مقام فاطمه ست ابر مي گريد ز اشك فاطمه واي بر چشمي كه بي زهرا ترست(35) واي بر چشمي كه بي زهرا ترست(35)



عقل, قلب و اعضاي بدن, سه ركـن ارزشمند و بنياديـن انسان محسوب مي شـوند. از عقل, خرد و انديشه مـي تراود, از قلب, احساس, عشق و هنر تبلـور مـي يابد و با اعضاي بـدن, فرمانهاي عقل و قلب اجـرا مي شود.



فاطمه بانـويـي بـي همتا در آفـرينـش بـود كه با رشـد انـديشه و خـردورزي وسيع خـود به كمـال عقل دست يـافت و به دور از هـوا و هـوس, احساسات پاك و عاطفه پرطراوتـي از اعماق قلب خـود به دست آورد. در پرتـو ايـن موفقيت بي نظير, دوستي و دشمني, خواستنها و نخواستنها و تمامي جلـوه هاي احساس خـود را در معيارهاي خداوندي قرار داد و پس از ايـن دو; اعمال و رفتار خويش را الگويي يگانه و اسوه اي آسماني براي تمامي زنان و مردان ساخت. از ايـن رو رسول خدا(ص) هميشه بر سه مـوضع از بدن دختر عزيزش بـوسه مـي زد; سينه فاطمه را مـي بـوسيـد كه نشان بـوسه بـر احساس و عاطفه او بـود, پيشاني زهرا را مي بوسيد كه بيانگر تإييد فكر و انديشه وي بـود و بر دستان فرزند دلبندش بـوسه مي زد تا به همه بفهماند, تمامـي اعمال و رفتار دخترم مورد قبول مـن است؟ به ديگر سخـن, با ايـن بوسه ها مي فرمود:



فكر فاطمه, فكر من است, احساس او, احساس مـن است و تمامي اعمال او مـورد قبـول من.هر كـس با انديشه هاي او مخالفت كنـد, با مـن مخالفت كرده است و كساني كه مورد حب و بغض زهرايـم قرار گيرند, محبوب و مبغوض مـن خـواهنـد بـود و اينان مـورد رحمت و يا لعنت خداوند خواهند بود.



با نگاهـي به جلـوه هاي هنرمندي و هنرآفرينـي زهراي مرضيه(س) در زنـدگي, در مـي يابيـم كه ايـن ويژگـي پرارزش در وجـود آن بانـو دستاورد صفاتـي چـون عشق به زنـدگـي, علاقه منـدي به همسـر, نشاط روحـي, اميـد به آينـده, استفاده صحيح و بجـا از لحظه هاي عمـر, لطافت روح و سلامت نفس بوده است.



بدون شك انسانهايـي كه صحـن زندگـي خـود را با نـوعي هنر, زينت بخشنـد, فـرصت هر گـونه بـي حالي, تنبلـي, كسالت, خستگـي كاذب و بـي حـوصلگي را از خود گرفته, از خـود يادگاراني ماندگار, آثاري نفيـس و آمـوزه هايـي ارزشمند باقـي خـواهند گذاشت. آثاري كه در چهره هاي اقتصادي, اجتماعي, فرهنگـي و يا سياسـي, رخ نشان مي دهد و گاه مسير تاريك تاريخ را به عرصه روشـن حقيقت رهنمون مي سازد. ((شعر)) شـايسته, هنـري زمـرديـن و پـربها است كه در هـر زمان, بويژه صدر اسلام, ارزش والايي داشته است و فاطمه زهرا(ع) در ايـن عرصه, نمـونه هـاي ارزشمنـدي بـر جـاي گذاشته است. در لحظه هــاي آغازيـن زنـدگـي خـود با علـي(ع), غنچه لب را به ستايـش شـوهـر نمـونه اش گشـود و بـا اشعاري زيبـا فـرمود:



اضحـي الفخار لنا و عز شامخ و لقد سمـونا في بني عدنان(36) ...



افتخـار و عزت والا, از آن ما شـد و ما در ميان فـرزنـدان عدنان سربلنـد شـديـم تـو به بزرگـي و برتري رسيدي و از همه آفريده ها والاتر شدي و جـن و انـس از عظمت تـو عقب ماندند معصـوم ((علي)) است, بهتريـن كسي كه گام بر خاك نهاده, بزرگـوار و داراي احسان و نيكـي والاييهاي اخلاقـي و بزرگيها از آن اوست, تـا آنگــاه كه مرغان بر شاخه ها به ترنـم مشغولند آنگاه كه با كودكان خود بازي مي كرد و به تربيت روحـي و پرورش جسمي آنان مـي پـرداخت, در قالب شعر اديبانه با آنان سخـن مي گفت. به پسر عزيزش حسن(ع) مي فرمود:



اشبه اباك يا حسن و اخلع عن الحق الرسـن و اعبد الها ذالمنن ولا توال ذالاحـن(37) حسن جان! مانند پدرت علي(ع) باش و ريسمان را از گردن حق بردار خداي احسان كننده را پرستش كـن و با افراد دشمن و كينه تـوز دوستـي مكـن در صحنه هاي ديگـر زندگـي هماننـد گفتگـوي علـي(ع) با فاطمه در باره سخاوت و ايثار آن بانـو, سخـن آخريـن حضرت با فضه هنگام پرواز روح از پيكر پاك او, سـوگـواري و بيان ماتـم و اندوه خويش در رحلت رسول خدا(ص) و هنگام بيان دشمني او نامردميهاي ستمگران بعد از پيامبر(ص) به شعرهاي شيـوا همگام با چينش درست الفاظ و بيان روشـن احساسات, نشان از هنرمندي خاص آن حضـرت در ايـن عرصه است. ((سخنـوري)) فاطمه(ع) با زيباتـريـن و بلندترين كلمات, زبده ترين و گزيده تريـن معاني, بدون خـواندن از نـوشته اي و در جمع بـي شمـاري از مـردم مـدينه, نگيـن زرينـي از ارزشهاي آن بانو را در جلوه هاي هنري نمايان مي سازد. به گـونه اي كه دوستـان و دشمنان از انبـوه معانـي و جلـوه دلـربـاي الفاظ, انگشت حيـرت بـر دهان گذاشته و بزرگان عرصه ادب را به تفسيـر و تـوضيح كلمـات و عبارات فـرا خـوانـده انـد.(38) ايـن سخنان بـا ويژگيهاي گوناگـون ادبـي ـ اجتماعي, فرهنگي ـ سياسـي و رواني ـ كلامـي خـود به درستـي و زيبايي ((سيناي صلابت يا خطبه اي خدايي)) نام گـرفته است.(39) ((تـواناييهاي بيرون از باور فاطمه(ع) در پاسخگـويي به پرسشهاي فكري فرهنگـي افراد)) جلـوه اي ارزشمند از ديگر ابعاد شخصيتـي آن حضرت است; ايـن ويژگـي چشمگير در زمانـي نمايان مي شد كه زنان را نه تنها فردي همچـون ديگر افراد محسـوب نمي كردند, بلكه انسان نيز نمـي دانستنـد و دختران را مايه ننگ و سرافكندگي خانواده مي شمردند!!



((حضـور مـوثـر در عرصه هـاي نظامـي و در پشت جبهه بـراي كمك به مجروحان جنگ و بستـن زخـم و مداواي آنان)), افقي روشـن از ديگر آفاق چشم نواز شخصيت حضرت زهرا(ع) است. از آنجا كه ايـن نوشتار, حـوصله اي انـدك و صفحاتـي محـدود دارد, اجازه دهيـد به بهتريـن هنرها و هنرآفرينيهاي پاك بانـوي هستـي اشاره كنيـم كه آن ((هنر بندگـي و عبـوديت)) است; هنري كه سالهاي كـوتاه عمر آن حضرت را بلنـداي تاريخ انسانيت و به وسعت ارزشهاي الهي گستـرش بخشيـد و جاودانه ساخت. از ايـن رو ابعاد ديگر هنرآفرينـي آن بانـو را در خانه و كنار همسر و فرزندان و پـس از رحلت رسول خدا در دفاع از ولايت و امـامت و ... را به فـرصتـي ديگـر و بحثهاي آينــده, وا مي گذاريم.



آنچه در ايـن فرصت ارزشمنـد, درسآمـوزي تمامـي افـراد ـ بـويژه همسـران جـوان ـ را اهميت بـرتر و والاتـري مـي دهـد, استفاده از تمامـي ظرفيتها, استعدادها و قابليتهاي خـود در فراگيري دانشها و هنرهاست. ايـن گام مـوفقيت در عمر و زندگاني تمامـي ما آثاري گرانبها و جاودان خـواهد داشت زيرا همسرانـي كه در كنار كارهاي روزمره خـود عقل و انديشه را با احساس و عاطفه پيوند زنند و در عرصه هايي هنرآفريني نمايند, بدون شك استفاده از لحظه هاي زندگـي را ارزش شمـرده, از سخنـان كـم ارزش و بـي بهاي روزمــره نسبت به جلـوه هاي زودگذر, دوري كرده, شادابي دل و طراوت روح خـود را با پرهيز از بيكاري و حتي گناه و نافرماني حفظ نمـوده و با پيشرفت در صحنه هاي روح پرور هنري ـ كه هيچ برخـوردي با دستـورات آسماني اسلام ندارد ـ هر روز شاهد رشد و شكوفايي استعدادهاي خـود بـوده و محبت و علاقه افزونتـري مـي يـابنـد.



ـ تربيت و سازندگي در زندگي





*



چارده آيينه پاك و صيقلي به به از پيوند ياس و نسترن هم حسين اينجا شكوفد هم حسن(40)

*



يازده آيينه از نسل علي هم حسين اينجا شكوفد هم حسن(40) هم حسين اينجا شكوفد هم حسن(40)



تربيت و سازندگي كـودكان به سه عامل سرنوشت ساز از گذشته, حال و آينده آنان بستگـي دارد. عامل نخست ـ كه در ديدگاه آيات قرآن و سخنـان معصـومـان عليهم السلام بـدانها اشـاره شـده است و امتياز آمـوزه هاي تـربيتـي اسلام محسـوب مـي شـود ـ ((وراثت)) نام دارد. حقيقتـي كه در آن كـرامتها, ارزشها, روحيات و تمـامـي ويژگيهاي اخلاقي پدر و مادر در بعد مثبت و يا منفـي به چشـم مي خـورد و به فرزند آنان منتقل مي شود. گرچه ايـن عامل راه رشد و تكامل را بر فرزندان مسدود نمي كند اما در ناهمواري ايـن راه ـ نسبت به صفات ناشـايست ـ و همـاري آن ـ در روحيات و اخلاق پسنـديـده ـ مـوثـر خـواهد بـود. عامل دوم; خانـواده و شيوه هاي تربيتي پدر, مادر و يا اطرافيان خـواهد بـود و سوميـن عامل; محيط تعليـم و تربيت و جامعه محسـوب مـي شـود. زندگاني فاطمه زهرا(س) و اميرمـومنان(ع) كانون تربيت و سازندگي در ايـن سه بعد تإثيرگذار بـوده و براي تمامـي شيفتگان تعليـم و تـربيت, آمـوزه هاي گـرانباري به همراه دارد به گـونه اي كه حضرت امام خمينـي در ايـن باره مـي فرمايـد:



((اين خانه كـوچك فاطمه(س) و ايـن افرادي كه در آن خانه تـربيت شـدنـد كه به حسب عدد, چهار ـ پنج نفـر بـودنـد و به حسب واقع, تمام قدرت حق تعالي را تجلـي دادند, خدمتهايـي كردند كه ما را و شما را و همه بشر را به اعجاب در آوردند. صلـوات و سلام خـداوند تعالي بر ايـن حجره محقري كه جلوه گاه نور عظمت الهي و پرورشگاه زبـدگان اولاد آدم است. زنـي كه در حجره اي كـوچك و خانه اي محقر, انسانهايي تربيت كرد كه نـورشان از بسيط خاك تا آن سـوي افلاك و از عالـم ملك تا آن سـوي ملكـوت اعلا مـي درخشـد.))(41) در زيارت مطلقه امـام حسيـن(ع), عامل نخست پـرورش و تـربيت آن حضــرت را وراثت پـاك و طهارتآميز بيـان مـي كنيـم و شهادت مـي دهيـــم كه: ((گـواهي مي دهـم كه شما در اصلاب پاك و ارحام مطهر بـوديد و هيچ غباري از شرك و جهالت بـر دامنتان ننشست))(42) و سيـدالشهدا(ع) نيز در هنگـامه سخت و غمآلـود كـربلا كه دشمـــن او را به ذلت و سـرسپـردگـي به طاغوت دعوت مـي كرد فرمـود: ((دامان پاك مادرم و طهارت وجـود او به مـن اجازه نمـي دهد كه از شهامت, آزادمنشـي و كرامت انسانـي دست بردارم و زير بار ستـم روم)).(43) پاره اي از شيـوه هاي تربيت و سازندگي فاطمه زهرا(ع) در زندگـي او عبارتنـد از:



الف ـ نامگذاري شايسته:



سفـارشـي كه تمـام معصـومـان عليهم السلام بـدان پـرداخته انــد و اميرمـومنان(ع) يكـي از حقـوق فرزندان بر پدران را نام نيكـو و پسنـديـده مـي شمـارد.(44)



ب ـ انجـام سنتهاي پسنـديـده اسلامـي:



عقيقه(قـربـانـي بـراي بيمه نمـودن سلامتـي كـودك),



صدقه (به خـاطـر استمـرار بقـاي وجودي طفل)



تراشيدن موهاي فرزند در روز هفتـم و صدقه دادن هـم وزن موهاي او از طلا يـا نقـره به قـابله همسـايگـان و درمـانـدگـان



خواندن اذان در گوش راست



اقامه در گوش چپ (براي آشنايي نوزاد با آواي توحيد, نغمه نبـوت و سـرود ولايت از آغازيـن سـاعات زنـدگـي خود)



از سنتهاي مـورد تإكيـد رسـول الله(ص) بـوده كه فاطمه زهـرا(س) براي فرزندانش بدانها عمل كرد.



ج ـ جـايگزيـن نسـاختـن هيچ عاملـي به جـاي عاطفه مادري:



درك اهميت و تإثير شايان مهر پـدري و عاطفه مادري, آن حضرت را بر آن مي داشت كه براي جلـوگيري از مشكلات روحـي رواني, پرهيز از كمبـودهاي شخصيتي و حتي دوري فرزندان خود از مشكلات جسماني, هيچ محفل و دامانـي را جايگزيـن آغوش پـرمهر و عطـوفت مادري نسازد, گـرچه در وضعيت سخت و طـاقت سـوز اقتصـادي به سـر بـرد.



د ـ استفاده از بازي, تحـرك و رقابت بـراي پـرورش جسمـي, روحـي كودك:



صحنه هاي مختلف بازي فرزندان حتـي با رسـول الله(ص), پـديد آوردن روحيه تحـرك و تلاش و ايجـاد رقابت و مسـابقه, نمـونه اي از ايـن شيـوه دلپذيـر است. كه از ايـن ميان به بـرگزاري مسابقه خطاطـي توسط زهراي مرضيه(ع) بين حسـن(ع) و حسيـن(ع) مي توان اشاره كرد. مسابقه اي كه رسـول خـدا و اميرمـومنان و فاطمه زهرا عليهم السلام از قضاوت, خـودداري كـردنـد تا آنكه اسـرافيل از جانب خـداونـد قضـاوت را به عهده مـادر آن دو گذارد و آن حضـرت بـــــا الهام خـداوندي گردن بنـد خـود را پاره كرد تا هر كه بيشتريـن دانه را جمعآوري نمـود, برترين آن دو باشـد اما در پايان جبـرئيل اميـن آخريـن دانه را نيز به دو نيـم كرد تا هر دو به طور مساوي دانه بـردارند و هـر دو در ايـن رقابت سـربلند و پيروز گـردنـد.(45)



ه ـ پرورش شوق پرستش و عبادت:



بيداري فرزنـدان در نيمه هاي شب از گريه هاي مادر در مناجات(46), شنيـدن دعاهـاي آمـوزنـده حضـرت(47), تـوجه فـاطمه(ع) به شبهاي قـدر(48) و يـا هنگـام غروب آفتـاب بـراي احيـا و دعا كــــردن فرزنـدان(49), آماده سازي كـودكان براي آشنايـي با قرآن, نماز و راز و نياز با خـداونـد از خردسالـي(50), و سرانجام فروزش شعله عشق عبادت و ريزش شيرينـي و حلاوت مناجات با خداوند از شيـوه هاي تربيتي فاطمه زهرا(ع) بود.



و ـ استفاده از جاذبه هاي شعر براي آشنايي كـودكان با آمـوزه هاي ديني:



لالايـي مادران براي كـودكان, اگر با اشعاري پرمحتـوا و هـدفمنـد باشد سرزميـن پاك و پرطراوت وجـود اطفال را آماده پذيرش بذرهاي بالندگي و بينـش صحيح مي كند. زهراي بتـول(ع) در شعر لالايي خـود, ابتدا كودك را به سرمشق گيري از پدر تشـويق مي كند تا مظهر تمامي صفـات و فضـايل گـردد (اشبه ابـاك يا حسـن); سپـس به مهمتـريـن مسـووليت او كه حق پذيري و ستـم ستيزي است اشاره مي نمايد (و اخلع عن الحق الرسـن); آنگاه او را به اساسي ترين اصل دين كه توحيد و خدامحوري است, رهنمون مي سازد (و اعبد الها ذالمنـن); و سرانجام آينه اي از آينه تابناك وي را ترسيـم مي كند كه دوري از دوستي با افراد بدخواه و كينه جـو خـواهد بـود (و لا تـوال ذا الاحـن).(51) اميد آنكه با همتـي والا و بينشـي روشـن به درسآمـوزي از تمامـي آموزه هاي زنـدگانـي فاطمه زهـرا و اميـرمـومنان(ع) بپـردازيـم.



ان شإالله.

1ـ صحيفه نور, ج12, ص72 و ج6, ص185 و ج19, ص121.



6ـ سنـن النبـي(ص), علامه طباطبايي, صص20, 36, 41, 47, 48, 49 و 60.



7ـ بحـارالانـوار, مـرحـوم علامه مجلسي, ج43, ص45 و 75.



8ـ همان, ص10.



9ـ بحارالانوار, ج2, ص3.



10ـ تفسيـر منسـوب به امام حسـن عسكـري(ع), ص;354 كتاب عوالـم, ج11, ص;628 بحـارالانوار, ج72, ص401 و ج75, ص401.



11ـ رك: منـاقب ابـن شهر آشـوب, ج3, ص;389 فضـائل الخمسه مـــن الصحـاح السته, ج3, ص;21 بحـارالانوار, ج43, ص286.



12ـ احمـد عزيزي, بـرگزيـده اي از قطعه شعر ((گل زهرا)), كـوثر, ش8, ص90.



13ـ نك: مستـدرك عوالـم, ج1, ص80 و ;81 بحارالانـوار, ج43, ص15.



14ـ رك: علل الشرايع, ج1, ص215.



15ـ رياحين الشريعه, ج1, ص105.



16ـ بحارالانوار, ج92, ص404.



17ـ ارشاد القلوب ديلمي, ص105.



18ـ حسـن بصـري: ر ك: منـاقب ابـن شهر آشـوب, ج3, ص;341 بحارالانوار, ج43, ص76 و 84.



19ـ بحارالانوار, ج43, ص46.



20ـ همان, صص88 و 87.



22ـ همان, ج53, ص23.



23ـ رك: سفينه البحار, ج2, ص375.



24ـ بحارالانوار, ج79, ص27.



25ـ نك: معاني الاخبار, ص399.



26ـ رك: علل الشرايع, ج1, ص216 و 181.



27ـ نك: بيت الاحزان, محـدث قمي, ص27.



28ـ رك: كنزالعمال, ج2, ص57.



29ـ اصول كافي, ج3, ص343.



30ـ بحارالانوار, ج43, ص27.



31ـ همـان, ص134 و ;47 نهج الحيـاه, ص22, الكـوكب الــدري, ج1, ص196.



32ـ نك: كشف الغمه, ج2, ص;26 منـاقب ابـن شهر آشـــوب, ج2, ص;77 احقـاق الحق, ج10, ص323 و ج18, ص50.



33ـ بحارالانوار, ج43, ص59.



34ـ نك: الكـوكب الدري, ص196 و ;187 تاريخ يعقـوبـي, ج2, ص;116 اختصـاص شيخ مفيـد, ص;181 احتجـاج طبـرسـي, ص86.



35ـ كفشهاي مكـاشفه, احمـد عزيزي, نخل و خـون, ص493 و 494 (بـا گزينش).



36ـ نلت العلا و علـوت فـي كل الـوري و تقاصـرت عن مجـدك الثقلان اعنـي عليا خير مـن وطإ الثـري ذالمجـد و الافضال و الاحسان فله المكـارم و المعالـي و الحبـا مـا ناحت الاطيار فـي الاغصـان نهج الحياه, ص184. 37ـ رك: منـاقب ابـن شهر آشـوب, ج3, ص;389 مسنـد احمـد, ج6, ص;283 فضائل الخمسه, ج3, ص21.



38ـ به سخنان ارزشمنـد مقـام معظم رهبـري در تـاريخ 25 / 9 / 71 در اين باره مراجعه كنيد.



39ـ عنـوان تحليل, بـررسـي و تـوضيح كامل و همه جانبه خطبه حضرت زهرا(ع) است كه در آينـده, در پـي سلسله مقالات آمـوزه ها, تـوسط نـويسنـده ايـن مبـاحث, مطـرح خـواهـد شـد: رك: پيام زن, ش85, فروردين 78, ص92.



40ـ كفشهاي مكـاشفه, ص493 و 494 (بـا گزينش).



41ـ صحيفه نور, ج16, ص67 (18 / 12 / 60) و ص135 (25 / 1 / 61).



42ـ رك: مفـاتيح الجنـان, زيـارت امـام حسيـن(ع).



43ـ نك: مجمـوعه سخنان امام حسيـن(ع) در كـربلا, چـاپ انتشـارات اسلامـي, قـم; جلـوه هاي رفتاري حضرت زهرا(ع), نـوشته خانـم عذرا انصاري.



44ـ نك: نهج البلاغه, خ399.



45ـ بحـارالانـوار, ج43, ص309.



47ـ دعائم الاسلام, ج1, ص282.



48ـ همـان; وسايل الشيعه, ج2, ص12.



49ـ همـان (بـا استفـاده كتـاب چشمه در بستـر, نــــوشته مسعود پورسيدآقايي).



50ـ رك: وسـايل الشيعه, ج2, ص;12 مسنـد احمـد حنبل, ج1, ص236 و ج5, ص230.



51ـ بحـارالانـوار, ج43, ص286. (بـا استفـاده از مقـاله لالايـــي



بيـداري, نـوشته آقاي حسيـن غفاري; مجله كـوثر, ش8, ص78 و 79).